دیشب گفت: 
«غم تو دارد
از راه دیگر آید»
امشب گفت: 
«... غم مخور
جمله می داند خدای حال گردان»
-خانه ات آباد-
می گویم:
«دل بد مکن...»
حق دارد
من هم قاطی می کنم 
خواجه شیراز هم
مرغ ِعشق بیچاره!
از گرسنگی نیست 
شرطی شده به نیت ها


پ.ن: هی فال گرفتم، ... تو آمدی، ولی حالا چرا؟